پاورقي

حاشيه‌اي بر اتفاقات معمولي

:: اين ماجراي فمينيسم و فمينيسم بازي هم ديگه داره مسخره‌اش درمياد. راستشو بخواين من اصلاً نمي‌تونم دركش كنم. آخه چه لزومي داره كه بخوايم ثابت كنيم كه توي جنس آدميزاد، يكيش از اون يكي بهتره. فمينيسم با مردسالاري، هيچ فرقي نداره و هردوشون نتيجه يك نوع كوته بيني و ساده انگاري هستن. اينا همه‌اش از اونجايي ناشي شدن كه ما انسانيت رو فرع بر جنسيت قرار داديم. اين درست مثل اين ميمونه كه بحث راه بندازيم سر اينكه بطري مهمتره يا سر بطري! تازه از اونم بدتر، چون بطري و سر بطري هيچ سنخيتي با هم ندارن در حاليكه زن و مرد، هر دو آدم هستن ... آدم ... اصلا چرا بايد به اين فكر كنيم كه تو زني و من مردم. اين اختلاف از كجا ناشي شده؟ از يه تفاوت فيزيولوژيك؟ اينكه خيلي احمقانه‌اس ... از تفاوتهاي شخصيتي؟ اگه اينطوريه پس چرا درونگراها و برونگراها نشدن دودسته و ساز جنگ عليه هم كوك كنن؟ ... نه! بنظر من اين تفاوت يه ريشه تاريخي داره كه به ما ارث رسيده و ما بدون اينكه به صحت و سقمش فكر كنيم؛ گرفتارش شديم. يوقتي كه حيات بشر، وابسته به زور و بازو بود؛ اوني كه قويتر بود، مهم شد! حالا كه وضع عوض شده، اين يكي هوس كرده بيفته جلو و فردا هم معلوم نيست دور، دور كي باشه! بنظر من، بايد اين پوسته رو بشكنيم. نبايد همون انسانهاي اوليه باشيم كه فقط ظاهرمون عوض شده و صرفا براي تنازع بقا، دنيال امتيازگيري از همديگه باشيم ... زندگي، خيلي زيباتر و در عين حال، جدي‌تر از اونيه كه بخوايم به اين بگير و بكشها بگذرونيمش ... ما نه مرديم و نه زن، بلكه آدميم! ... آدم ...
0 نظر ارسال مطلب به بالاترين: Balatarin