:: توي اين مملكت به اين بزرگي، يه قلوير جا گير نمياد كه توش فقط مال خودت باشي. حتي توي زندگي خصوصيت، توي فكر خودتم مال خودت نيستي. چون تا فيها خالدونت باهات كار دارن. ما فكر ميكنيم كه محرميت فقط اينه كه زندگي خصوصي ديگرون رو ديد نزنيم. فقط همين! اما اگه به هزار سوراخ و سنبه زندگيشون سرك كشيديم و هزار و يك جور سوال خصوصي ازشون پرسيديم و شخصيترين حالاتشون رو زير و رو كرديم، اشكالي نداره. بخدا يذره، فقط يه كوچولو حريم دادن به ديگران هم بد نيست. بذاريم يكم تو حال خودشون باشن. بذاريم يه دم، مال خودشون باشن. حرمت زندگي شخصي يه آدم، افكارش، چيزهاي پنهان زندگيش رو حتماً بايد نگه داشت.
ديروز با يكي داشتم حرف ميزدم. اونقدر بهم نزديك شده بود كه حتي نميتونستم درست ببينمش! فكر ميكنم فاصله صورتش با من، كمتر از 10 سانتيمتر بود. بوي بدنش، بوي دهنش و گرماي تنش كه به حريم من وارد شده بود، داشت حالم رو بهم ميزد و هرچي هم كه خودم رو عقب ميكشيدم، طرف ول كن نبود و هي جلوتر هم ميومد. بدبختي اينجا بود كه نميذاشت هم برم! هي يه لبخند مسخره تحويلش ميدادم و ميومدم برم كه دستمو ميگرفت و ادامه ماجرا رو با هيجان زياد بعلاوه مقاديري بوي جوجهكباب و عرق و تف، برام حكايت ميكرد. انگار نه انگار كه من يه آدمم و يه حيطه و حريمي دارم كه نبايد بهش تجاوز بشه. خوب، اين يه نمونهاس. فكر ميكنيد سرك كشيدنمون تو زندگي مردم، وضعش از اين بهتره؟ نع! فقط اونجا از بو خبري نيست... كجا ميري؟ از كجا مياي؟ ننت كيه؟ بابات كيه؟ از كجا آوردي؟ ديشب شام چي خوردي؟ سروصداتون مال چي بود؟ اون آقاهه كي بود اومد خونتون؟ اون خانومه كي بود رفت؟ اين ماشينه مال خودتونه؟ شوهرت چقد حقوق ميگيره؟ ديشب كجا بودي؟ شماره پات چنده؟ دور كمر خواهرزاده رفيق عيالت چقدره؟ و از اين قبيل مزخرفاتي كه حتي به پرسيدنشون هم اكتفا نميكنيم و به ضرب هزارجور عمليات پليسي، سعي ميكنيم به هر قيمتي ازشون سر در بياريم. خوب همين ميشه كه در زندگي اجتماعي، سياسي و مذهبيمون هم اين اخلاق فضول مأبانه، گسترش پيدا ميكنه. ما عملاً داريم تفتيش عقايد ميشيم. يه پاكت شير كه ميخوايم بگيريم، توي مسابقه لگد پراكني هم اگه بخوايم شركت كنيم و خلاصه جًم اگه بخوايم بخوريم، بايد ده تا فرم رو در سه نسخه پر كنيم كه توش از احوال خودمون و خونوادمون ميپرسن تا شماره كفش پسرخاله دختر عممون! و تازه فتوكپي شناسنامه و سند محضري و رونوشت قباله ازدواج و هزارتا كوفت و زهرمار خصوصي ديگه رو هم ازمون ميخوان. خوب اين يعني چي؟ ... من هميشه در تعجب بودم از اينكه چطور ايرانيا سر اين ماجراي انگشت نگاري اينقد هارت و پورت كردن. واقعاً تعجب ميكنم چون ما هرروز داره رفتار مشابه و به مراتب بدتر از اون باهامون ميشه و جيك هم نميزنيم ... فرنگيا هم اينطورين؟ نه بخدا ... همون فرنگيا كه فيها خالدون زندگيشون مث كف دست جلوي چشم همهاس، يه حد و مرزهايي براي اين قضيه قائل هستن كه ما عمراً بهشون تن نديم. اگه يه فرم بهت بدن كه غير از اسم و فاميل، اطلاعات شخصي بيشتري خواسته باشه، هزاربار يادآوري ميكنن كه يا دادن اون اطلاعات ضروري نيست و يا اينكه ضمانت ميدن كه اونا رو در اختيار كس ديگه نذارن و واقعاً هم نميذارن. اگه باهاشون آشنا و دوست نباشي، از يك متري بهت نزديكتر نميشن و اگه دوست هم باشي، اصلاً باهات تماس بدني برقرار نميكنن و مث ما نيستن كه روي سر و كول هميدگه زندگي ميكنيم و خيال ميكنيم رفاقت اينه كه راه نفس زدن واسه اون يكي نذاري! ... واقعاً كه ... كاش يكمي به زندگي خصوصي همديگه احترام بذاريم و اجازه بديم هر آدمي يه قلوير جا واسه خودش داشته باشه، تا بتونه هر روز چند دقيقه از دست استرسهاي زندگي، بهش پناه ببره و مال خود خودش باشه ... كاش ...