پاورقي

حاشيه‌اي بر اتفاقات معمولي

:: هميشه خطر انقراض نسل حيووناي درنده، مثل ببر، شير، پلنگ و امثال اونا، بيشتر از حيووناي كوچيك و ضعيفي مثل خرگوش و آهو و گوسفند و بز و اينجور جوونوراس. معلومه چرا: چون يه ببر، هيچوقت از چيزي نمي‌ترسه؛ هيچ موقع، احتياطهاي محافظه‌كارانه نمي‌كنه؛ دور خودش، حصار چندلايه امنيتي نمي‌كشه؛ حواسش شيش دونگ جمع خطرات محيط نيست؛ خوب طبيعيه كه با اين حساب، خطرات زيادي تهديدش مي‌كنه و خيلي وقتا ممكنه خيلي راحت‌تر از يه خرگوش به تله بيفته ... ببر، ريسك مي‌كنه؛ ببر قايم نميشه؛ ببر قلدر و با اقتدار قدم ميزنه و از اين سوراخ به اون سوراخ نمي‌پره، ببر تمام عمرشو مثل مورچه، مثل سنجاب و حتي مثل خرس، به جمع‌كردن و انبار كردن غذا براي روزاي مبادا نمي‌گذرونه ... من عاشق ببرم، حيوون مورد علاقه من ببره، از همه چيزش لذت ميبرم. از زيباييش، زيبايي محكم و وحشي با اقتدارش، از راه رفتنش، از نعره‌هاش، از ابهتش، از استيلش ... خلاصه همه چيزشو دوست دارم ... بنظر من، ببر حتي از شير هم دوست داشتني تره، من فكر مي‌كنم كه شير هميشه به زيبايي ببر حسوديش ميشده. ديگه اينكه اقتدار شير، يجورايي منفعل و كسالت آوره اما اقتدار ببر، فعاله ... بگذريم ... يه خرگوش چي؟ ... تمام عمرش در ترسه، ترس از جونش، دائم مراقب محيطشه و به كوچكترين محركهاي اون، واكنش نشون ميده، يجورايي آينده نگره و هيچوقت از گرسنگي نميمره، چونكه اولا هميشه انبارش براي روزاي مبادا، پره و ثانيا به هرچيزي كه به دندونش برسه، قناعت مي‌كنه؛ دنبال غذاي خوب و منحصر بفرد نيست و دلش نميخواد كه به هر قيمتي كه شده گوشت بخوره، نه واسه اينكه قانعه، واسه اينكه حاضر نيست بخاطر خوب خوردن، ريسك ‌كنه. لونه‌اش رو جاي امن ميسازه، از جلوي جونوراي بزرگتر از خودش با احتياط رد ميشه و اصلا خودشو به اونا نشون نميده. مخفيه، گمه، هيچ‌كاره‌اس و بود و نبودش، دخلي به كسي نداره ... پس ميمونه، چون كمتر گرفتار خطر ميشه. زاد و ولد ميكنه و مثل خودشو روز بروز زياد و زيادتر ميكنه ...
... خرگوش براي ما آدما، سمبل هوش و ذكاوت بشمار مياد. بخاطر اينكه، با مارمولك بازي، از پس زندگي كوچيكش برمياد؛ خوب ما هم همينو مي‌خوايم ديگه. زندگي كردن، به هر قيمتي. از اون بدتر، روباهه! روباه، هميشه از نظر ما باهوشتره. چون با حيله‌گري و مكاري و پشت هم اندازي، تو كلاس ببر زندگي ميكنه. گوشت ميخوره، خوب ميگرده، خوب زندگي مي‌كنه؛ اما نه بخاطر جسارت و شهامت و ريسكي كه ميكنه، بلكه بخاطر دغل بازي و استفاده بجا از فرصتهاست. يه روباه، اگه چيزي گيرش نياد، سوسك هم ميخوره، اما ببر، هرگز. اينطوريه كه روباه، سمبل هوش براي آدميزاده ... آدم موفق از ديد ما آدما، يه روباه صفته واقعيه ...
فيلماي رازبقا رو ديدن؟ تمامشون صحنه پاره شدن يه خرگوش بدبخت، يه گوزن، يا يه آهو بدست حيووناي درنده‌اس. اما چرا داره نسل ببرا رو به انقراض ميره؟ چرا شيرا دارن نابود ميشن؟ ... راستي چرا توي اين فيلماي راز بقا، هيچموقع سر و كله آقا روباهه پيدا نيست؟ ...
... بگذريم ... حالا بگيد كه بنظر شما، اين دنيا مال ببراس، مال خرگوشاس يا مال روباهها؟ ... مال هركي كه باشه، من دلم ميخواد ببر باشم ...
0 نظر ارسال مطلب به بالاترين: Balatarin