پاورقي

حاشيه‌اي بر اتفاقات معمولي

:: رو سر بنه به بالين، تنها مرا رها كن
تركِ منِ خرابِ شبگردِ مبتلا كن

ماييم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهي بيا ببخشا، خواهي برو جفا كن

از من گريز اينك، تا در بلا نيفتي
بگزين ره سلامت، ترك ره بلا كن

ماييم و آبِ ديده، در كنج غم خزيده
بر آبِ ديده ما، صد جاي آسيا كن

دردي است غير مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گويم كاين درد را دوا كن

در خواب، دوش، پيري، در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سوي ما كن

مولانا
0 نظر ارسال مطلب به بالاترين: Balatarin