:: اولاً همونطوري كه مشاهده ميفرمايين، بنده قالب اينجا رو عوض فرمودم. راستش واسه من افت داشت كه از قالبهاي پيشساخته استفاده بكنم. فلذا اينگونه شد كه دست بكار شدم و با كوره سوادي كه در اين مدت بواسطه انگولك كردن تمپليتهاي قبلي بدست آورده بودم؛ اين قالب هنرمندانه را طراحي نموده و پابليش فرمودم. دستم درد نكنه. در اين زمينه، هرگونه پيشنهاد و انتقاد شما را براي بهينه كردن اين قالب، با كمال ميل گوش ميكنيم. در ضمن، اين فعلاً اتود اوليه بوده و كارش هنوز تمام تمام نشده، ... خوبه ديگه، نه؟ ... يه چيزي بگين ديگه، دلم خوش بشه ... گناه دارم خودمو كشتم ...
:: ثانياً اين خانم اونجانب، يه مدت مديدي است كه چيزي ننوشتن. خوب صبر ما هم يه حدي داره ديگه. همهاش به گردش و تفريح؟ ... يروز كلاردشت، يروز چالوس، يروز فشم، يروز رودهن ... بابا ماركوپولو ... ( انگار نه انگار كه غير از ممالك راقيه شمال، يه جاهاي ديگهاي هم توي اين دنيا هست! ) ... خلاصش اينكه: بابا كجايي پس تو؟
:: ثالثاً پشت دفترچههاي بيمه ديدين نوشتن كه ما ميخوايم وقتي يكي مريض شد، خانوادهاش غير از رنج مريضداري، رنج ديگهاي نداشته باشن؟ ... ديدين ... پس حالا توجه كنيد: دور از جون شما، ابوي بنده دچار يه مختصر كسالتي شدن كه بعد از رسوندن به دكتر و بيمارستان، اينطور تشخيص داده شد كه گويا يكي از عروق قلب ايشون دچار گرفتگي شده و بايد باز بشه. ايشون بستري شدن و عمل هم خوشبختانه با موفقيت كامل انجام شد و ابوي گرامي بعد از 4-5 روز هم مرخص شدن و الان در منزل مشغول استراحت. اما لازمه كه توجه شما رو به يك ارقامي در اين خصوص جلب كنم:
- هزينه آنژيوگرافي، 350 هزارتومان
- هزينه آنژيوپلاستي، يك ميليون تومان
- هزينه يكعدد فنر بطول 8 ميليمتر كه داخل رگ ابوي كارگذاشته شده، يك ميليون تومان
- هزينه 60 عدد قرص نميدونم چيچي از قرار هر قرص 3 هزارتومان، معادل 180 هزارتومان
و بعلاوه هزينههاي 5 روز اقامت در بيمارستان 5 ستاره، كه سرجمع بالغ بر حدود 3 ميليون تومان ميگردد. ما از اين رقم، فقط مورد آخرش رو پرداخت كرديم چون شامل بيممون نميشد و از بقيه ارقام فوق، حتي يك ريال هم پرداخت نكرديم. همهاش رو بيمه متقبل شد. با اين حساب، هيچ جاي گله و شكايتي باقي نميمونه. چونكه ما واقعا غير از رنج مريضداري، رنج ديگهاي نداشتيم. اما آيا همه همينطورن؟ ... همزمان با پدر من، يه خانم مسن هم دقيقاً همين عمل رو انجام دادن و متاسفانه بيمشون درصد ناچيزي از هزينهها رو بعهده ميگرفت. پرستارهاي اتاق عمل، براي دونه دونه وسايلي كه اضافه بر عرف معمول مصرف ميشد، براي دخترش خط و نشون ميكشيدن ... دختره ديگه بريد ... نشست، سرشو گذاشت رو زانوش و ... من فقط تونستم بهش دلداري بدم كه: فكرشو نكن، حل ميشه و سلامتي مادرت از هرچيزي مهمتره و از اينحرفها ... لبخند زد ... اما اين لبخند رو من نبايد به لبش مياوردم، ... به اين فكر ميكنم كه براي خيليا، با فرض اينكه بيمه كاملي مثل بيمه پدر من داشته باشن، پرداخت همون 180 هزارتومن آخر هم مسألهاس، آيا اونا بايد بميرن؟ ... آيا راه انداختن يه نظام بيمه درماني كارآمد اينقدر شاق و پيچيدهاس كه از عهده ما برنمياد؟ ... ايجاد عدالت، بيش از هرچيزي، محتاج ارادهاس ...
اراده ...