پاورقي

حاشيه‌اي بر اتفاقات معمولي

:: مهمترين مسأله زندگي خيلي از آدمها، شايد سازگار بودن با خود باشه. بيشتر آدمها، با طبيعت دروني خودشون سازگاري ندارن و در نتيجه «اصيل» نيستن. وقتي با كسي برخورد مي‌كنيم كه با خودش سازگاره، بطور ناخودآگاه، يك حسي از اصالت نسبت به اون آدم در ما ايجاد ميشه. چرا كه نتيجه اين سازگاري، يك شخصيت آزاد و طبيعيه، شخصيتي كه در محدوده هيچ تصور و قالب پيش پرداخته‌اي قرار نمي‌گيره. يك انسان آزاد، رها ... يله ... آدمي كه حضورش به ما آرامش ميده. اما با اينحال، خيلي از ما آدمها، از اين يلگي مي‌ترسيم؛ ترس از اينكه هركسي دقيقاً هموني باشه كه هست. ترس از اينكه بذاريم نيروهاي درونيمون آزاد بشن، ترس از اينكه بذاريم شاكله هر كس با اين نيروها، به سازگاري برسه. ما سخت و عجيب به تصوراتمون درباره خودمون و زندگي مي‌چسبيم و اين يلگي و رهايي رو منكوب مي‌كنيم. تصور قالبي از يك آدم معقول، ما رو خشك و رسمي و شق و رق بار مياره و ترسي كه ما از اينكه خودمون باشيم، از اينكه شخصيتي بي‌همتا در همه عالم باشيم داريم؛ ما رو از زنده بودن، دور ميكنه. اين ترس، محصول تصور خاصيه كه ما از خودمون در قالب يك شغل خاص، يك خانواده خاص، يك طبقه اجتماعي خاص و امثال اون داريم ... اين ترس تا دم مرگ همراه ماست و فقط بعضيا، دم مرگ اين ترس ازشون دور ميشه چون حس مي‌كنن كه ديگه چيزي ندارن كه از دستش بدن ... و اونوقت تازه خودشون ميشن و چه دير!
نقطه مقابل اين تفكر، شايد يه زندگي رند مأبانه است ... نه چيزي داري كه از دستش بدي و نه چيزي كه بدستش بياري. نه مالي و منالي، نه تعلقي، نه دلشوره‌اي، نه دلواپسي و نه هيچ چيز ديگه. هيچ ترس پنهان و قانون يا فشار نهاني در كار نيست. از نوع حرفهايي كه مردم در مورد كارت ميزنن، كمترين نگراني نداري. در باره اونچيزي كه خودت هستي، هيچ دلواپسي نداري. نه كمترين ترسي از استهزاي مردم، نه هيچ ترسي از ذلت ورشكستگي و از دست دادن يار و ديار و نه از مرگ و نه آرزويي دور و دراز و نه شهوت و نه تمناي جاه و مقام ... و نه هيچ چيز ديگه ... فقط خودتي، ... خودِ خودت ...

:: ظاهراً قرار بر اين بوده كه روز 18 مرداد، وبلاگها آپديت نشن. بعنوان اعتراض به سانسور و محدوديت قلم. خوب من اينو نمي‌دونستم وگرنه شايد منم چيزي پابليش نمي‌كردم. اما حالا كه كردم، ديگه پاكش نمي‌كنم. فقط اينو به نشانه همراهي و پشتيباني از اونايي كه بخاطر آزادي، وبلاگشون رو پابليش نكردن نوشتم ...

:: يه مطلب مهم: ... ملّت! ... نظرخواهي وبلاگ من بالاي هر مطلبه نه زيرش، اون نظرخواهي كه اون زيره، مال مطلب قبليه ... چه كنيم؟ آدم چپه، وبلاگشم مث خودش پشت و روئه ديگه ... حالا درستش مي‌كنم ايشالا، فعلا يجورايي بسازين تا بعد ...
0 نظر ارسال مطلب به بالاترين: Balatarin