پاورقي

حاشيه‌اي بر اتفاقات معمولي

:: آقاي رضايي، آبدارچي پژوهشكده است. به گمانم در حدود 65 تا 70 ساله باشد. مشخصات عجيبي دارد. قدش بلند است. دست‌كم بايد 180 را داشته باشد. قبراق و سر حال است و مدام، راهروهاي پژوهشكده را سيني به دست، گز مي‌كند. انگار كه از خستگي، چيزي نمي‌داند. جوان قديم است خوب. اين آقاي رضايي، صداي عجيبي هم دارد. بلند و رسا و نسبتاً بم. اين مشخصه‌ها، صدايش را بسيار طنين‌انداز كرده است. حرف كه مي‌زند، هرجا كه باشي، صدايش را واضح و رسا، مي‌شنوي. اصلاً بلد نيست آهسته حرف بزند. ولوم صدايش ثابت است. زيري و بمي‌اش هم. آقاي رضايي، تكيه كلامي هم دارد: به همه مي‌گويد «مرد خدا»... «ابراهيمي پسر خوبيه، مرد خداس»... «اسماعيلي گله، مرد خداس»... «طاهري رو خيلي دوسش دارم، مرد خداس»... و همينطور بگير و برو. خلاصه، همه مردهاي پژوهشكده، «مرد خدا» هستند. غير از اين، عادت كلامي جالب ديگري هم دارد. اغلب بچه‌هاي پژوهشكده را –كساني را كه با آنها ندارتر است- به اسمشان صدا نمي‌كند. بلكه نام استان بومي يا قوميت‌شان را مي‌برد: لرستان، خوزستان، تركمن، خراسان و ...
اين، ديگر خيلي عجيب است. صدا كردنش، با اين شيوه، در ذهن من، طنين عجيبي دارد. در طول روز، مرتب نام استانهاي مختلف كشورم را مي‌شنوم. در يك فضاي كوچك و بسته. و بعد، آهسته با خودم خيال مي‌كنم كه انگار همه ايران، در اين يك وجب جا، جمع شده است. عجيب نيست؟ آدمهايي كه هركدام مال يك گوشه از اين كشور‌اند و ممكن بود اگر استان آنها كشور مستقلي بود؛ مثلاً مثل لحاف چل‌تكه‌ي اروپا، هرگز در تمام عمر، گذارشان به استان كناري نيفتد تا چه رسد به اينكه سر از اينجا دربياورند. حالا، اينجا كنار هم، در يك اتاق كار مي‌كنند، دور يك ميز غذا مي‌خورند، با هم شوخي مي‌كنند، سر به سر مي‌گذارند و با هم دوست مي‌شوند. مثل باشگاه ملل. حالا اگر واقعاً اينطور بود، يعني كه هر استاني براي خودش يك كشور بود، چه مي‌شد؟ لابد، مثلاً كردستان يا كرمان براي خودش «خارج» بود و شايد، ميان خراسان و سيستان، روزگاري هم جنگي درگرفته بود. مگر عراق،‌ كه هشت سال به سر و كول ما پريد، نمي‌توانست بخشي از خاك ايران باشد؟ كه بود. مگر امكان نداشت كساني كه در جنگ همديگر را مي‌كشند؛ در شرايطي ديگر، دوست هم باشند و سر يك ميز غذا بخورند و به هم لبخند بزنند؟ كه بوده‌اند. حتماً مي‌دانيد كه بنا بر يك احتمال نزديك به يقين، هواپيماي آنتوان دو سنت اگزوپري را مترجم آلماني آثارش زده و سرنگون كرده است. هردويشان هم آدم حسابي بوده‌اند. خوب، عجيب نيست؟
حالا كجاي كار ايراد دارد كه اوضاع دنيا به اين شكل و شمايل است كه مي‌بينيم؛ خدا عالم است. شايد آقاي رضايي پاسخي برايش داشته باشد. مثلاً اينكه كمتر كسي آن‌طور كه او ساده و صميمي مي‌گويد و شايد باور هم دارد؛ مرد خداست...

پ.ن. 1: از لطف دوستان قديمي، سپاسگذارم. بسيار. اما در مورد نظرخواهي اينجا يك چيزي را بايد اعتراف كنم. راستش را بخواهيد، روزگاري، از اينكه با كدهاي HTML و صفحات وب و هرچيزي كه انرژي ذهني‌ام را تخليه كند، وربرم؛ لذت زيادي مي‌بردم و در دلم، كساني كه اين قبيل امورشان را به ديگران وامي‌گذارند، قدري ريش‌خند مي‌كردم. سرزنشم نكنيد. خودم خوب به كراهت امر،‌ واقفم. خوب، جوان بودم. به هر حال، راستش را بخواهيد، نمي‌دانم از تنبلي ذهن است يا هر چيز ديگر، اما رمق اين كارها را ابداً ندارم. فقط نظرخواهي نيست. از آن بدتر، اين باند كناري صفحه است كه رفته آن پايين‌ها جا خوش كرده و نمي‌دانم چرا سرجايش برنمي‌گردد. به هرحال، خدا عمري بدهد و حوصله‌اي كه بنشينيم و روبه راهش كنيم. در عين حال اما، اگر دوست آچار به دستي بخواهد مرحمتي كند، به ديده منت پذيراييم.
7 نظر ارسال مطلب به بالاترين: Balatarin
7 Comments:
Anonymous ناشناس said...
ميشه .. اگر خودخواهي و حرص آدما بزاره كه اين يكي تقريبا محاله ...
يه جوري توصيف كردي كه اتوپيا اومد تو ذهنم.. تصورش خيلي زيباست.. ولي خيلي خيلي دور... دور دور به اندازه سياره شازده كوچولو....

Blogger AnnA said...
سلام جناب . روبراهی . خبر بازگشت جنابعالی رو از ولگرد شنیدیم کلی خوشحال شدیم . هنوز پستهاتو نخوندم خواستم سلامی عرض کنم در اسرع وقت لینکتو برمی گردونم یادت باشه تازگی ها ملت پینگ می کنند بعداز آپ دیت ! سلام برسونید

Blogger AnnA said...
جناب با تمام دقتی که به خرج دادین بازم روی پست آقای همخونه کامنت گذاشته بودین . البته مسئله ای نیست فقط می خوام بدونم بر سر هوش و حواستون چی اومده ؟ یه زمانی ما برای امور تمپلیتانه مون مزاحتمون می شدیم این چه وضعشه ؟ مواظب خودتون باشید !

Anonymous ناشناس said...
سلام.شما كي اومدي؟ خوش اومدي چه عجب؟ راستي منو يادت مياد؟؟؟يا اينكه فراموش كردي؟

Anonymous ناشناس said...
هي ميام ببينم آپ شده و خبري نيست

Anonymous ناشناس said...
بابا معلومه كجايي؟ همين؟اومدي يه پست آپ كردي و رفتي؟

Anonymous ناشناس said...
باز كه غيبت زددددددددددددددددد