- تا جون تو تنم باشه، نوكريتو ميكنم به قرآن. به جون مريم...
- خفه
- دِ آخه با مرام، مايهاش يه نامهاس ديگه. مثلاً تو رفيقي آخه. جونت كه در نميره. نامه كه مينويسي، دو كلمه قضيهي اين دل در به در نوكرتم بنويس خب. به مولا از تو حرف شنوي داره. به سيبيلت قسم داره. د آخه من ميدونم كه داره لوطي... به موت قسم من ديگه بريدم آخه. خوبه كه عين چنار امامزاده يحيي، سيخ جلو چشتم و خودت حال و روز منو ميبيني. د اگه ننهام زنده بود كه اينقد منت توي نارفيقو نميكشيدم كه نا... استغفِرِلا. خودش چادر سر ميكرد و جلدي ميرفت دم در خونهتون و سوت ثاينه كارم رديف بود... خدا بيامرزدش. خوب اونم دق كرد بدبخت...
- بسه ديگه الاغ. اينقد تو اون پيت چوب نريز. خوبه همين.
- سرده آخه لاكردار.
- خاك بر سر خرت كنن... آخه يابو، نميگي اگه سرگروهبان آتيشو ببينه، دهن جفتمون سرويسه...
- نه بابا، سر گروهبان كجا بود؟
- نه بابا و زهر مار...
- چرا فوش ميدي حالا؟
- دِ آخه لامصب، تو چرا زبون حاليت ني؟ يه ما ديگه از خدمتمون مونده. اين يه ما رو خناق بگير كه جون به در ببريم، بعدش به پير به پيغمبر به كي بگم به جد و آباد خودم و خودت قسم يه گِلي به سر خودم و تو، ميگيرم... به قرآن ميگيرم...
- من نوكرتم مجيد. خيلي نوكرتم به خدا... چاكر داش مجيدم هستيم... تا آخر عمر، واسهات پا جفت ميكنيم داداش...
- بكپ بابا
- قبول. دربست... اما حالا من ميگم، نامه كه ميدي، دو كلمه وردار قضيه رو بنويس كه لامصب، اين دل واموندهي ما هم امون بگيره آخه... كمات كه نمياد... مياد؟ خوب خواهرته ديگه. حرف داداششو كه زمين نميزنه. ميزنه؟ ...نه به قرآن... به مولا كارش خيلي درسته... مرگ مسعود بيا همين الان بنويس... بيا داش مجيد. اين تن بميره بنويس. بيا... اينم خودكار... بو كن، عطريه... واسه همين خريدمش... نيگا، پاكتو كه واكنه، بوي گل محمدي ميده نامه... چاكرآقا مجيد، دِ بگو بسملا...
- اي خدا، منو از دست اين، نجات بده... د آخه من تو سنگر كمين، تو اين ظلمات، چي بنويسم آخه؟ ...اي خدا...
- تو بنويس، خودش مياد...
- اه... بده، بده من بابا. كشتي منو از بس چس ناله كردي. بده ...
صداي سفير گلوله... نورسفيد ... و سكوت...
- چي شد؟
- هيچي. وانت، هنوز جا داشت. جنازهي اون دو تا سربازم گذاشتيم بالا...
- خدا خيرت بده... حالا بيا اين خودكارونگا كن حاجي...
- چيه؟
- ببين بوي گل مريم ميده...